دوست داشتن آدم ها را می توان
از توجہ آنها فهمید
وگرنہ حرف را کہ
همہ می توانند بزنند...❤️
- شنبه ۲۲ مهر ۹۶ , ۱۱:۳۸
می گویند: عشق خدا به همه یکسان ستــ ولی من می گویم: مرا بیشتر از همه دوستــ دارد وگرنهـ به همه یکی مثل تو می داد
دوست داشتن آدم ها را می توان
از توجہ آنها فهمید
وگرنہ حرف را کہ
همہ می توانند بزنند...❤️
اینجا من ،
بستگی دارم به تو ...
به حرفهایت ،
آرامشت، به بودنت ...
اینجا اگر تو باشی ،
فدایِ سرِ هرکه که می خواهد نباشد ...❤️
#عادل_دانتیسم
سریالی که 4 فصلشو همزمان دانلود کردم و هر روز نزدیک به 5 قسمتشو میبینم . الن رسیدم به اواسط فصل 3 و بنظرم سزیال خوبیه و اگه کسی سریال پلیسی و کمی تخیلی دوست داره میتونه ببینه .
خلاصه داستان : کارگاه کاترین چاندلر یک کارآگاه باهوش است که با همکار پلیسش تس کار می کند. سالها قبل کاترین شاهد به قتل رسیدن مادرش توسط دو مرد مسلح بود، دو مرد مسلحی که او را هم کشته بودند البته اگر از این واقعیت بگذریم که چیزی دخالت کرد و زندگی او را نجات داد. همه بر این باور بودند که یک حیوان وحشی جان کاترین را نجات داده است. حالا کاترین تبدیل به یک زن توانا و قوی شده است اما هنوز بر این باور است که یک انسان زندگیش را نجات داد نه یک جانور. در حین بررسی یکی از جنایات اخیر، سرنخی کاترین را به سوی دکتر وینسنت کلر که یک مرد جذاب است هدایت می کند مردی که ظاهراً در حال خدمت در افغانستان در سال ۲۰۰۲ کشته شده است. البته معلوم می شود که وینسنت در واقع زنده است و او همان مردی است که زندگی کاترین را نجات داده است. اما او برای ۱۰ سال گذشته در خفا زندگی می کرده است زیرا وضعیتش باعث تبدیل او به یک دیو هنگام عصبانی شدن می شود. کاترین پس از ملاقات با وی یک معامله می کند: کاترین راز او را در صورتی نگه خواهد داشت که بتواند به او در پیدا کردن قاتل مادرش کمک کند و …
دیروز تمومش کردم . رمان خوبیه واسه کسی که میخواد وقتش بگذره . یه مقداری اغراق داره که تو همه رمان ها وجود داره . شخصیت اصلی که دختره یه شخصیت قوی و باهوشه . و عاشقانه هاش واقعا قشنگه فقط آخرشو انگار میخواست زووود تموم کنه همین جوری سر سری نوشتتش انگار که من همش منتظر بودم ببینم دقیقا آخرش چی شد . بعضی قسمتتاش یکمی مبهم بود برام . و داستان جالبی داشت و فقط عاشقانه نبود .
ندانمت به حقیقت
که در جهان به که مانی
جهان و هر چه در او هست
صورتند و تو جانی
❤️ 😍
#سعدی
زیباتر از آنی که
به تشبیه بگنجی
نظم تن تو
ریخت به هم قافیه ام را ...😍🌙
#امید_صباغ_نو
نسبتِ عشق به من
نسبتِ جان است به تن
تو بگو
من به تو مشتاق تَرَم
یا تو به من...؟!
❤️
#فاضل_نظری
فکرِ صدا زدنِ تو
با نام خانوادگی من
دل ضعفه ای ست
که خدا کند خوب نشود!😍
#علی_سلطانی
♥️♥️
میآیم به تو
مثل رنگ به چهره ات
مثل لباس به تنت
مثل عینک به صورتت
میآیم به تو
به داشتنت
از همان آمدن ها
که رفتن ندارد ...
چه آغاز باشکوهی است
شفاعت آفتاب
وقتی که صبح
از چشمان تو
طلوع میکند
تا کجا ی تمناپرتابم میکنی
که جان شیفته ام
تشنه آغوش خورشید است❤️
#معشوقه_ماه🌙